The land of nada

ساخت وبلاگ
کلمات نمی‌کشد وصفی حتی در حد جمله‌ای برای تن خسته‌ت ارائه دهد. اشک شوق می‌ریزم و دور خیابان صدای تپش‌های قلبم را می‌شنوم. چه‌ها که بر این تن‌های رنجوده‌ی ما نگذشت. برای سیاهی روزهایت و لبخند صورت زیبایت که نشان از فرسودگی این رنج و تبدیلش به شمشیر اسطوره‌وار می‌دهد. به قربانت دختر که قلبم هرچند فرسوده و کرخت، می‌تپد برای دیدن این خنده‌ی بعد از جنگ که این نگاهِ مانده به رهایی ما حقا که به قول مختاری پیرمان کرده است. The land of nada...
ما را در سایت The land of nada دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lastflowerstothehospital بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 22:18

باران می‌بارد امروز عزیزکم و کمی که چه عرض کنم کیلومترها آنطرف‌‌تر وسط کویری که در آن بدنیا آمدم برف می‌بارد. جزئیاتی اگر بخواهم از درون تارهای نحیف زیر پوستم بگویم به چیزی جز کرختی دست‌های لولیده در هم برای ذره‌ای جنبش نخواهم رسید. شعر که می‌خوانم دوری میزنم انگار دور دایره‌ی بزرگ شهرم اما خروجی از این دایره نیست چراکه دلیلش را با اینکه گم کرده‌‌ام کمی به خاطر دارم؛ که برای تن بی‌قرارم بود. بی‌قراری‌ای که می‌دانستم نه تنها هیچ‌وقت تنهایم نمیگذارد بلکه تبدیل می‌شود به صفتی مسموم در ذهن جان‌های اسیر ذهن شده. من این بی‌قراری، اینگونه بی تعلق بودن در حین عاشقی را از جایی عاریه نگرفته بودم که رهایش کنم. من این بی‌قراری را به دندان کشیدم و با خود به لحظه‌های جاودان بردم تا رفتن را تماشا کنم. تمام شب باران می‌بارد و نشانه‌ای جز شستن حال کریه سایه‌ای که روحِ شب‌ها می‌خواندیم نیست. من دوباره عاشق می‌شوم و غلت میخورم تا ابد در رقص حباب‌های شکمم، چرخ می‌زنم دور این دایره که نور در آن چشم را می‌زند و از نو به یاد میاورم رها کردن را. علاج این تن بی‌قرار چیزی به جز این رقص ابدی نیست. The land of nada...
ما را در سایت The land of nada دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lastflowerstothehospital بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 21:24

شکایت از روند پیشروی زمان و بعد هم وساطت کردن برای دوباره پس گرفتن تصمیم‌ها کاری از پیش نمی‌برد. منظور از کاری همان اجرای تصویر ایده‌آلی‌ست که فکر می‌کنیم ریدیم توش.تصویر ایده‌آل مبارزه وسط خیابان بود برای من اما هرچقدر سعی کردم بازهم این جنگ جنگ من نبود. تصویر ایده‌آل سپری کردن روزها به ذره‌ای انگیزه وصل بود اما حالا تصویر واقعیت تنها به محضِ رسیدن‌ست. خلاصه که چه گند زدیم چه نه اما تمامش نگرانی‌هایی‌ست برای بعد که آسمان را شکر چیزی کم نگذاشتم از پریدن وسط سینه‌ی روزگار و کاری نبود که نکنم تا تصویر نزدیکتر شود که آخرسر از سر خشم شکستمش.خوب کردم The land of nada...
ما را در سایت The land of nada دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lastflowerstothehospital بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 21:24

مالارمه شعر را به منزله‌ی "شانسی که واژه به واژه مغلوب می‌شود" می‌دید. وفادادی در عشق دال بر این پیروزی بزرگ است. تصادفی بودنِ مواجهه روزی پس از روز دیگر از طریق ابداع آنچه تاب خواهد آورد و نیز از طریق زایش جهانی نو مغلوب خواهد شد. چرا انسان‌ها اغلب می‌گویند: همیشه دوطتت خواهم داشت؟ البته مشروط بر اینکه اعلام آن یک جور ترفند نباشد. بالطبع اخلاق‌گرایان با بیان اینکه چنین جمله‌ای به واقع هرگز راست نیست، آن‌ را به تمسخر می‌گیرند. اولن گفتن اینکه این جمله هرگز راست نیست، درست نیست. افرادی هستند که همواره و بسیار بیشتر از آنچه ممکن است فکر کنید یا به زبان بیاورید، یکدیگر را دوست دارند.هرکسی می‌داند که تصمیم برای پایان دادن به چنین عشقی، به خصوص به طور یک‌طرفه، همواره فاجعه است، هر قدر هم که دلایل طرح‌شده در تایید این تصمیم عالی باشند. من تنها یک بار در طول زندگی‌ام از عشق دست کشیدم و آن عشق اولم بود،پاره‌ای از کتاب در ستایش عشق - بدیو The land of nada...
ما را در سایت The land of nada دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lastflowerstothehospital بازدید : 82 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 21:24